Pages

۱۳۸۹ اردیبهشت ۴, شنبه

سرآب

همهء رنج انسان از این است که با استعدادها و ابزارهایی که ندارد، می‌خواهد از خود چیز دیگری جز آنچه هست بسازد ـ و این دنبال سرآب و ایده‌آل رفتن است.


مصفا



شکوفایی

ما همیشه انسان فعلی پرگره، ناجور، پرتضاد و وامانده به علت تضاد را معیار قرار می‌دهیم؛ و می‌گوییم اگر انسان تلاش نکند به جایی نمی‌رسد. ولی این اشتباه است.



مشکل ما این است که در حال حاضر ده‌ها دست روی دهانمان قرار گرفته و مانع نفس کشیدنمان است ـ والا نفس کشیدن راحت است؛ خودبخود است!

مصفا



۱۳۸۹ اردیبهشت ۳, جمعه

دوست سعدی در روایت من

از دشمنان برند شکایت به دوستان



               
                               چون دوست ابله است، شکایت کجا بریم؟

مطالعه کتاب



آدم چند وقت که کتاب ِخوب نخونه، یادش میره که چقدر بیسواده.




۱۳۸۹ فروردین ۲۱, شنبه

هستن و نیستن مسئله این است !



 
دكتر شريعتي انسان ها را به چهار گروه زير دسته بندي كرده است :
 
 

دسته اول ؛ آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند

عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.



دسته دوم ؛ آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌شان یکی است.


دسته سوم ؛ آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند

آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.



دسته چهارم ؛ آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هستند

شگفت‌انگیزترین آدم‌ها در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد .



آسوده از کیفر


از جمله پندهایی که خداوند به یکی از پیامبران اولوالعزم داد :
درست می گویم که کسی به من ایمان ندارد , مگر آنکه در برابرم متواضع باشد. و کسی در برابرم متواضع نیست , مگر آن که امید به پاداش من دارد و تو را گواه می گیرم که چنین بنده ای تا وقتی که دگرگون نشود و سنت مرا تغییر ندهد , از کیفر من آسوده است. چگونه بندگان من کفر می ورزند در حالی که مهار آنها به دست من است. در زمین من رفت و آمد می کنند و نعمت مرا نادیده میگیرند و با دشمن من دوستی می کنند و این چنین است که کافران هلاک خواهند شد.

۱۳۸۹ فروردین ۲۰, جمعه

همین امروز ، لیوان را زمین بگذار…


استادی درشروع کلاس درس، لیوانی پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید:
به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟
شاگردان جواب دادند:
۵۰ گرم ، ۱۰۰ گرم ، ۱۵۰ گرم
استاد گفت:
من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقا“ وزنش چقدراست. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد.
استاد پرسید:
خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می افتد؟
یکی از شاگردان گفت: دست تان کم کم درد میگیرد.
حق با توست… حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
شاگرد دیگری گفت: دست تان بی حس می شود. عضلات به شدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج می شوند. و مطمئنا“ کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند.
استاد گفت: خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییرکرده است؟
شاگردان جواب دادند: نه
پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟ درعوض من چه باید بکنم؟
شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید.
استاد گفت: دقیقا“ مشکلات زندگی هم مثل همین است.
اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید.
اشکالی ندارد. اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد.
اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود.
فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است.. اما مهم تر آن است که درپایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید.
به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرند، هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هرمسئله و چالشی که برایتان پیش می آید، برآیید!
دوست من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذاری.
زندگی همین است!

قضاوت

مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ ساله‌اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلی‌های خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد.


به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می‌کرد فریاد زد: پدر نگاه کن درخت‌ها حرکت می‌کنن. مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد.

کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرف‌های پدر و پسر را می‌شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک کودک ۵ ساله رفتار می‌کرد، متعجب شده بودند.

ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می‌کنند.

زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می‌کردند.

باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید.

او با لذت آن را لمس کرد و چشم‌هایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن باران می‌بارد،‌ آب روی من چکید.


زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: ‌چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی‌کنید؟

مرد مسن گفت: ما همین الان از بیمارستان بر می‌گردیم. امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می‌تواند ببیند...
بین حق و باطل فقط چهار انگشت فاصله هست . ( حضرت علی علیه السلام 
ما به محض اینکه اختلال یا تردیدی در اندیشه های خود مشاهده می کنیم و یا متوجه تهدیدی برای آن می شویم بلافاصله برای حفظ (عقیده من ) موضع می گیریم، و ازخود ناشکیبائی نشان می دهیم، ناآرام و بی قرار می شویم، چرا که این شک و ترس در دل مان ایجاد می شود که شاید، برداشت از (خود) و زندگی چیزی جدای آنچه تا کنون تصور می کرده ایم باشد. حقیقتی که از ترس روبرو نشدن با آن عادت به گریختن از آن کرده ایم. ترس بابت آگاهی و خروج ازحصار خودساخته.

درک ذهن ...

درک تنها زمانی هست، که روند شکل گیری مخالفت و مکانیزم ایجاد انتقاد در ما درک شده باشد، حالتی که ذهن آرام گرفته و در حالت توجه قرارمی گیرد . اگر شما خواننده گرامی و آگاه ، مطالب را از ابتدا پیگری و دنبال نمائید و به محکوم سازی آن نپردازید، تدریجأ این امکان فراهم می آید که موضوعات را در ارتباط با یکدیگر عمیق تر درک کنیم . اما اگر فقط در اندیشه مچ گیری یا انتقاد باشید، و دائمأ با دید شبیه بودن مطالب، به نوشته دیگران و یا مقایسه آن با دانسته های قبلی خودتان باشد، هیچگونه ارتباط و درکی حاصل نخواهد شد.
هرگاه ما به چیزی بچسبیم، ارتباط و درک بی معنا می شود، ادراک تنها در ارتباط آزاد و بدون واسطه فراهم می آید. همه زندگی ما پر شده از تعلقات گوناگون ، علت دلبستگی ما به این تعلقات این است که آنها به ما بهانه و انگیزه برای زیستن می دهند، اگر این تعلقات از ما گرفته شود ما خود را هیچ می یابیم. به همین دلیل وجود این تعلقات از دو جهت دارای اهمیت ویژه ای برای ماست ، اول اینکه به ما دلگرمی و انگیزه ای بدلی برای زیستن می دهند، دوم، نوعی تمهید و وسیله فرار از بسر نبردن ما با خود محسوب می شوند. و این درحالی است که زندگی به شکلی کاملأ متفاوت از تصور ما و بدور ازهمۀ جنجالها، مخالفت ها بیرونی و یا آشفتگی های درونی، مشغول به کار خود است.
نگاشته شده توسط: توجه

ادراک ذهن

ذهن تنها زمانی قادر به ادراک است که خالی از وجود تعابیر همیشگی مفسری به عنوان (فکر) باشد، شرایطی که بروزش نیازمند صداقت باطنی با خود است. حالتی که برای ذهن پرتلاطم منتقد بسیار دشوار است، زیرا (من) منتقد، از تصور منتقد بودن، بی قراری برای انتقاد کردن و محکوم سازی لذت می برد، و آن را به عنوان یک وظیفه و تلاشی مؤثر و لازم در خود تصورمی کند.
این حقیقت ماجرا است، اما ما، سعی در پنهان نمودن چنین چیزی درخود می کنیم، و سعی در پوشاندن آن در لفافی ازخیرخواهی، مصلحت اندیشی، ارشاد و یا احترام و دفاع ازعقاید اسطوره های تاریخی خود داریم.

شرط لازم برای درک ، ارتباط است نه انتقاد. تا چنین ارتباطی شکل نگیرد، درک غیر ممکن است، بنابر این در وضعیت انتقاد ما در حال درک و فهم نیستیم، بلکه در حالت دفاع از (ایدۀ من) در بیرون ازخود و درصدد ایجاد رضایت و اثبات خود در خودیم .